دخترانی را می شناسم که
به دخترانه هایشان چوب حراج نزدند
یاد گرفته اند “همه” لایق دخترانه ها نیستند
اینهــآ هم دختـرند
با چاشنی چــآدر
و نمک حیــا…
هنوز هم “بانمـک ها” پرطرفـــــدارترند ..
آهای دختر چادری..
آهای کسی که هنوز طعنه ها به گوشت می خورد گاه گاه…
یادت باشد…
تو نه املی، نه متحجر
تو هنرمندی…
هنر تو این است که می توانی متفاوت باشی…
همرنگ جماعت شدن را که همه بلدند..
من عآشق شدم رفت!
اسم ایشون عَلی هست ولی دیگرآن رضآ صدآشون می کنند
توی مشهد زندگی می کنه
نمی دونید که چه خونه ای داره!
تآ هزآرتا ادم میتونند تو محوطه ی خُونش بآشَند
اینقدر این مَرد مَحبوب هست که همیشه کُلی مهمون داره…
همه ی درهای خونشون از طلآست
کلی خدمتگُزار دارند به علآوه ی کلی حیآط
در اُتآق اَصلی یِک جآیگاه از طلآ و نُقره دآرند
روی دیوآر این اُتآق یک عآلمه عتیقه و وسایل قیمتی هَست که به ایشون هدیه دآدَند
میگن یک اَنگشتر عَقیق داره روی دَستش!
هَروَقت میرم اونجا بهم لَبخند می زنه ، اینو اِحسآس می کُنم
موهآی نَرم و مشکیش تآ سَر شونه هآش میرِسه
وَلی هروَقت رفتم فَقَط نگآهش می کُنم و چیزی نمیگَم.
یک شمآره دارم از ایشون، بهش زَنگ بزنید
اینم شمآره:
05132003334
یکبار زنگ زدم ولی هیچی نگفتم…و به هیآهویی که از گوشی شنیده میشد گوش دادم.
.
.
.
نُکته رو گرفتی کهـ دآرم کی رو میگَم؟
✿اَلسلامُ علیکَ یا ضآمِن آهو✿
وقتی آن دختر مانتویی میخرد که استین هایش حریر است…
من عاشق پوشیدن ساق دست هایم هستم!
♥
وقتی آن دختر موهایش را به هزار رنگ در می آورد و از زیر شالش پریشان می کند…
من روسری ام را لبنانی می بندم!
♥
وقتی آن دختر برای جلوه برجستگی های بدنش، جلوی مانتو اش را باز می گذارد…
من مانتویی میپوشم که وقارم را حفظ کند!
♥
وقتی آن دختر ساق پایش را با ساپورت بیرون می اندازد…
من برای نجابتی که باید در وجودم باشد لباس مناسب می پوشم!
♥
وقتی آن دختر با آرایشی غلیظ و لب های پروتز کرده بیرون می آید…
من صورتی معصوم ، ساده و مهربانی دارم!
♥
وقتی آن دختر پاتوقش پارتی ها و مهمانی های مختلط است…
من به گلزار شهدای گمنام میروم و آرامش میگیرم!
♥
وقتی آن دختر با مردان نامحرم در حال خوشگذرانی و گناه است…
من همه ی عشقم برای همسرم است!
♥
وقتی آن دختر برای به روز بودن هر لباسی رو می پوشد…
من چادری مشکی و با وقار بر سر دارم!
♥
وقتی آن دختر خود را دآف خطاب می کند…
من میخواهم خانوم باشم!
مونث عزیز : “ زن ” باش !
تو به وجود آورنده ای !
از دامآن توستـــ کـــه مــردآن بــه معــرآج میرونــد
نگاه هر کس پاسخش لبخند نیست !
زندگی تنها خوشی نیست !
رضـآیتـــ مــردآن کــوچــه وبــآزآر
را جلــبـــ نکـــن!
کســی هســـتـــ درآن بــآلــآ،کـــه هــر لحظــه نگــآهش بــه توســتـــ
رضــآیتـــ اوســتـــ کــه بآیــد جلــبـــ شــود
تنتــــ را،ســرت را عریــآن میکنـــی تآ چند نفــر ازدیــدنتــــ لــذتـــ ببـرنــد
آن بــآلـآیــی همـ تــورآ میبینــد
کســی کــه امــروز رآحـــتـــ در حضــورش معصیـــتــــ میکنـــی
فــردآی قیــآمــتــــ قــاضــی گنــآهــآنــتـــ اســتـــ(!)
زنهــآر کـــه وقــتــــ قضـــآوتــــ هــمــ میــرســد!
زنـــهــار کــه ایــ ن روز هــمـ خــوآهــد رسیــد!