یا امام رضا دلم هوای تو کرده شه خراسانی ..
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی…؟
دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان…
عنایتی که بیایم، تویی که درمانی….
دستت را میگذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع میکند به جوانه زدن…
سلام می کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا میشود…
بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه های خسته ات را فرا میگیرد…
زیر لب زمزمه می کنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟
دلت را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی به ضریح امام رضا…
معصومه(علیها السلام) …
مدینه، به یمن حضورت نورانی میشود و پنجره ها به شوق رویت، بازند. کوچه پس کوچه های مدینه، به عطر دل انگیزت معطّر میگردند و سروهای آزاد، به احترامت قیام میکنند.
آرام، آرام بر پهنه گیتی حضور پر ولایتت، شکوفه به بار می آورد و نغمه دل نواز بلبلان را به گوش میرساند.
آری! سخن از ولادت بانویی است که همچون زینب علیهاالسلام ، که برای قیام، قربانی دارد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او نیز با قدم های پر حیاتش، به سرزمین کویری قم، حیات بخشید و در رگ ایرانیان، خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.
برایتان از بانویی سخن میگویم که بارگاه زیباییش، پناهگاه دلهای عاشقی است که در جمکران بیتوته میکنند و به نیابت از شیعه، در نتیجه شبهای کویری قم، سر بر آستان حرم حضرت دوست میسایند و برای ظهور گل نرگس، دعا میکنند و از بانوی کرامت، برای شکوفه دادن درخت اجابت، استمداد میطلبند.
آری! از فاطمه سخن میگویم؛ فاطمه ای که برادرش رضا علیه السلام او را معصومه نامید.
معصومه علیهاالسلام ، تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد.
معصومه علیهاالسلام ، اقامت غربت است در روزگار غریب نگاه ها
معصومه علیهاالسلام ، تفسیر بلند تبعیت است از ولایت
معصومه علیهاالسلام ، نگاه سبزی است که از معصومیت سرچشمه میگیرد
معصومه علیهاالسلام ، روزگار دلدادگی است و از غربت به قربت رسیدن.
معصومه علیهاالسلام ، ترجمان بلند عاشوراست و قصه «با زینب هم سفر شدن»
معصومه علیهاالسلام ، فلسفه شیدائی است و غزل ماندن و بودن.
معصومه علیهاالسلام ، نگین ایران است که در قم میدرخشد
معصومه علیهاالسلام ، ضریب بالای ارادت به ولایت است،
معصومه علیهاالسلام ، قصه بلند مدینه تا مشهد است
معصومه علیهاالسلام ، انتهای تبلور است.
معصومه علیهاالسلام ، سر سلسله تنهائی است و معصومه علیهاالسلام فانی فی اللّه است
و معصومه ..
رهبر من نور چشمان من است
عشق او آیین و ایمان من است
ذوالفقار حیدری در دست او
طاعتش میثاق و پیمان من است
سیدی از نسل پاك فاطمه(س)
هم ز نسل شیر یزدان من است
در ولایت وارث آل نبی (ص)
جانشینی از امامان من است
همچو مه تابد به قلب شیعیان
نائب خورشید پنهان من است
در هدایت سوی حق آرد مر ا
این هدایت سمت قرآن من است
دوستانش دوست می دارم همی
دشمن او دشمن جان من است
آنكه مهر او ندارد در وجود
بی گمان همكیش نادان من است
در سخن چون ابر می بارد به دل
در كویر خشك باران من است
در حضورش موج دریا دیده ام
در كلامش راحت جان من است
در نگاهش غرق دریا می شوم
واژه هایش در و مرجان من است
غرق دریای تهاجم را چه غم
ناجی كشتی ز طوفان من است
گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی
حامی او حی سبحان من است
در امانت او ‹‹ امین ›› انقلاب
در شجاعت شیر میدان من است
راه او باشد ره پیر خمین (ره)
رهرو راه شهیدان من است
افتخار ما بود ‹‹ سید علی ››
سرور من جان جانان من است
چون فقیه وعالم است ودین شناس
مرجع تقلید دوران من است
ای خداوندا نگهدارش تو با ش
چون دعای او نگهبان من است
گوئیا مهدی(عج) چنین گوید كه او
بهترین اصحاب و یاران من است
شعر امروزم كه وصف رهبر است
بهترین اشعار دیوان من است…
گــــرچـــه مـــن ســـربـــاز هیـــچ و ســـاده ام
ســـرخــــوشـــم مـــهــدی (عـــج) بـــود فــــرمــــانـــده ام
گــــرچــــه شـــد فـــرمـــانـــده ام غـــائـــب ولـــی
دلــــخـــوشـــم بــــر نـــائـــبـــش ســـیـــد عـــلـی